مراسم های نوروزی در گذر زمان از اسطوره و افسانه تا واقعیت فراجا: سفره نوروزی یا خوان نوروزی یکی از رسوم کهن ایرانیان است که با چیدن هفت نوع خوراکی و نمادهای فرهنگی و دینی، استقبال از سال نو را معنا می بخشد. از خوان های دربار ساسانی تا سفره های هفت سین امروزی، این مراسم بازهم پایدار مانده و نقش برجسته ی در همبستگی خانواده ها ایفا می کند. به گزارش فراجا به نقل از ایسنا، نوروز نه فقط شروع سال نو، بلکه تجلی فرهنگ، باورها و سنت های دیرین ایرانیان است. یکی از برجسته ترین جلوه های این آیین، خوان نوروزی است که از گذشته های دور تا امروز، نقشی مهم در لحظات تحویل سال ایفا کرده است. این خوان، که در طول تاریخ اشکال و اسامی مختلفی داشته، دربردارنده نمادهایی از باروری، برکت و پیوندهای خانوادگی است. در این گزارش، نگاهی به پیشینه و فلسفه خوان نوروزی خواهیم داشت و تطورات آنرا از دربار ساسانی تا خانه های ایرانیان بررسی خواهیم کرد. آیین ها و آداب تحویل سال خوان نوروزی: گستردن خوان نوروزی یا سفره نوروزی در هنگام گذشتن سال کهنه به نو و گزیدن هفت نوع خوراکی مختلف و چیدن آن روی سفره، از رسم های ویژه و عمومی در نوروز بوده است. دمشقی درباره ی آداب نوروزی در دربار ساسانی می نویسد که در پگاه نوروز مردی با خوانی نقره به مجلس نوروزی پادشاه وارد می شد که بر آن از گندم، جو، باقلا، ماش، کنجد و برنج، هر یک هفت خوشه و هفت دانه، و نیز پاره ای شکر، دینار و درهم درست گذاشته بودند و آنرا پیشاپیش پادشاه می گذاشت. امروزه، هفت نوع خوراکی که روی سفره نوروزی می چیدند، بنا به مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی در نواحی مختلف ایران فرق می کند. در بیشتر مناطق ایران در تحویل سال «سفره هفت سین» می گسترند و هفت نوع خوراکی که اولین حرف نام هر یک «سین» است، مانند سیب، سنجد، سمنو، سرکه، سماق، سنبل و سیر یا سیاهدانه را روی آن می چینند. در بعضی از روستاهای فارس و خراسان، «سفره هفت میم» و «سفره هفت شین» از هفت گیاه و میوه گسترده می شدند. برخی «سین» را کوتاه شده واژه «سینی» می دانند و می گویند در زمان قدیم، مائده های تازه و خشک زمینی را در هفت سینی یا هفت خوان مسی می چیدند و در نوروز به حضور شاهان می بردند. هر یک از این مائده ها نمونه ای از محصولاتی بود که در سرزمین ایران به دست می آمد. همین طور گفته اند که امشاسپندان، هفت فرشته مقدس دین مزدیسنا، در ده روز فروردگان، از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین، از جهان مینوی فرود می آمدند و مردم، هفت خوان از مائده های زمینی برای آنها مهیا می کردند. ظاهراً رسم گستردن سفره در نوروز و چیدن هفت نوع خوراکی بر روی آن، بازمانده رسمی کهن است و شماره هفت نیز تمثیلی از هفت ایزد دین مزدیسنا. زرتشتیان ایران، خوان نوروزی را با سه سینی، هر یک حاوی هفت گونه شیرینی، میوه تازه و خشک، به نشانه هفت فرشته امشاسپند، می آرایند و باور دارند که این فرشتگان در فروردگان از جهان مینوی به جهان خاکی فرود می آیند و بر سر خوان نوروزی با آنان می نشینند. روی سفره نوروزی، افزون بر هفت خوراکی، آینه، لاله، شمع، قرآن (در خوان مسلمانان) و اوستا (در خوان زرتشتیان)، جامی پر از آب که در آن چند برگ سبز و شمشاد و نارنج انداخته اند، یک جام با ماهی های قرمز، نرگس و سنبل، چند تخم مرغ پخته رنگین و نقاشی شده، نان سنگک یا تافتون، یک بشقاب سبزی پلو با کوکو و ماهی، سکه نقره که به طور معمول سکه صاحب زمان است، اسفند رنگ شده، شیر، ماست، پنیر، سبزی خوردن و شیرینی می گذارند. هر یک از این چیزها و خوراکی ها در فرهنگ ایرانی معنا و مفهومی نمادین دارد. خوان نوروزی در نزدیک کردن اعضاء خانواده و گردآوردن آنها به دور هم و نشستن بر سر سفره نوروزی، نقش و اهمیت بسیار زیادی دارد. ایرانیان هرجا که باشند، در مسافرت و حضر و در راه دور و نزدیک، می کوشند تا خودرا قبل از تحویل سال به خانه برسانند و با پدر و مادر، خواهران و برادران و همسر و فرزندان، بر سر سفره نوروزی حضور داشته باشند. چون باور دارند اگر کسی در سر سال تحویل در خانه و بر سر سفره نباشد، تا آخر سال از خانه و خانواده دور و آواره خواهد بود. بطور کلی، خوان نوروزی اهمیت بالای و برجسته ای در ایجاد وحدت، وفاق و همبستگی میان اعضاء خانواده ایفا می کند. زمان تحویل سال: در اولین روز اعتدال ربیعی، به هنگام واردشدن آفتاب به برج حمل، سال تحویل می شود و سال کهنه پایان می یابد و سال نو و نوروز شروع می شود. به باور عامه، زمین روی یک شاخ گاو است. این گاو روی گرده یک ماهی، و ماهی در دریا، و دریا در جایی در دست حضرت علی (ع) است. در زمان تحویل سال، این گاو افسانه ای برای رفع خستگی خود، زمین را از روی یک شاخ به روی شاخ دیگرش می اندازد. به هنگام انتقال زمین از شاخی به شاخ دیگر گاو، تخم مرغ روی آینه و برگ سبز روی آب تُنگِ سفره نوروزی می چرخند و تکان می خورند و ماهی در تُنگ آب از حرکت بازمی ماند. اسطوره عمو نوروز: در فرهنگ مردم اصفهان، اسطوره ای رایج است که سال کهنه را به یک «عجوزه خانم» مانند می کند که در شوق دیدار «عمو نوروز»، نماد سال نو، است. این عجوزه همیشه به هنگام تحویل سال به خواب می رود و از دیدار «عمو نوروز» محروم می ماند و باز به شوق دیدار او، یک سال دیگر انتظار می کشد. این اسطوره چنین نقل شده است: «عجوزه خانم از یک ماه به نوروز، به دارکوب ها و چرخ ریسک ها دستور می دهد که از برگ نورَس درختان و گل های نوشکفته، قبای زیبایی برای عمو نوروز ببافند. می گویند باد و طوفان های موسمی اسفندماه، نشانه خانه تکانی او است. چند روز به عید، مائده نخستین بوسه ها را از سر شاخه های درختان می رباید تا گل ها باز شوند و آنها را توی گلدان بگذارد. سفره ای می چیند و تخم مرغی بر آینه می گذارد تا به هنگام حرکت تخم مرغ بر آینه، تحویل سال را حس کند. قلیان را چاق می کند و روی مخده می نشیند، به انتظار عمو نوروز. کم کم خوابش می برد. عمو نوروز وقتی سال تحویل شد، می آید و عجوزه خانم را خواب می بیند. پکی به قلیان می زند و از شیرینی می خورد و بازمی گردد. دمی بعد، عجوزه خانم از خواب بیدار می شود و می فهمد که سال تحویل شده و عمو نوروز آمده و رفته است. اگر خودرا به آب بزند، باران می بارد و اگر به خاک بیفتد، طوفان کرده و خاک برمی خیزد و چاره ای ندارد جز این که تا سال دیگر صبر کند. می گویند که سالی که عمو نوروز و عجوزه خانم به هم برسند، دنیا به آخر می رسد.» گردش سال روی حیوان: در قدیم، مردم باور داشتند که هر سال به حیوان خاصی متعلق می باشد و سال روی آن می گردد. شمار حیوان ها دوازده تا بود که در هر دوره ی دوازده ساله باردیگر تکرار می شد. حیوان ها عبارت بودند از: موش، گاو، پلنگ، خرگوش، نهنگ، مار، اسب، گوسفند، میمون، مرغ، سگ و خوک. بدین سبب پندار، سال روی هر حیوانی که می گردید، طبع، خوی و رفتار آن حیوان بر طبیعت آن سال و بر حال و احوال و زندگی مردم در آن سال اثر می گذاشت. از ین جهت، سال هایی را که بطورمثال روی موش، پلنگ و مار می گردید، بدیُمن و ناخجسته و سال هایی را که بطورمثال روی گاو و گوسفند می گشت، خوب و نشانه ی نعمت، فراوانی آب ها و رونق کار زراعی می انگاشتند. سال مار را سالی سخت، پرمشقت و همراه با ستم بر رعایا می دانستند و می گفتند در این سال مردم سختی خواهند کشید و مثل مار پوست خواهند انداخت. یا بطورمثال سال موش را سال حیله، تزویر، ریا و شیوع دزدی و سال خوک را سال رواج فساد اخلاقی و بی عفتی و اختلاف میان خانواده ها می پنداشتند. به این گونه، مردم تقدیرات زندگی، کار و کوشش خودرا در سال نو و چگونگی طبیعت و احوال سال را با صفات حیوانی که متعلق به سال نو بود، تفأل می زدند و پیش بینی می کردند. گاه شماری مبنی بر سالیان دوازده حیوانی یک گاه شماری مغولی ـ ترکی بود که هر دو صورت مغولی و ترکی آن مدت ها در ایران معمول بود. این گاه شماری هنوز هم در بین مردم جوامع سنتی رایج است و تقویم هایی که جهت استفاده ی آنها چاپ می شود، سالیان حیوانی را نشان می دهند. اعلام زمان تحویل سال: در گذشته، که در هر شهر و دیاری نقاره خانه ای بود، نقاره چیان هر روز در دو نوبت، قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آفتاب، نقاره می زدند. در نوروز هر سال نیز، هنگامی که سال تحویل می شد، نقاره زنان با زدن نقاره، دهل و کرنا شروع نوروز و سال نو را به اطلاع مردم می رساندند. بعدها، بعد از تحولات در شهرها و برچیده شدن نقاره خانه ها، حکومت ها با شلیک توپ، به صدا درآوردن سوت کارخانه ها و در سالیان پسین تر در تهران، شهرهای بندری و شهرهایی که ایستگاه قطار داشتند، با به صدا درآوردن سوت قطارها و کشتی ها، تحویل سال را به مردم اعلام می کردند. در این زمان، رادیو و تلویزیون جای همه ی آنها را گرفته است و زمان تحویل را در برنامه ی نوروزی مشخص و به مردم سراسر ایران اعلام می کند. آداب تحویل سال: در ایران کهن، مردم گردش سال را در ایران دوره ی ساسانی یک رویداد بزرگ و خجسته می انگاشتند و بامداد نوروز را که «فجر و سپیده به منتهای نزدیکی خود به زمین می رسید»، فرخنده ترین ساعات می دانستند و با نگریستن به آفتاب، تبرک و تیمن می جستند. از چگونگی رسم و آداب تحویل سال در بین توده مردم گزارش هایی از دوران گذشته نرسیده است. آن چه بصورت مکتوب در دست است، چگونگی برگزاری تحویل سال در دربار پادشاهان ساسانی است. بنابر این روایات، در بامدادان نوروز، شاه با جامه ای از بُرد یمانی و مجموعه ای از زیورها و گوهرها در دربار بر تخت می نشست. اولین کسی که بعد از تحویل سال به حضور او بار می یافت و از او دیدار می کرد، موبد موبدان بود. مردم قدم او را نیک و زبانش را خوش می دانستند و ورود او را به دربار برای شاه و مردم، شگون آور می پنداشتند. خیام در «نوروزنامه» درباره ی چگونگی مراسم سال تحویل پادشاهان ساسانی از گاه کیخسرو تا روزگار یزدگرد چنین می نویسد: «روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پُرمی، و انگشتری و درهمی و دیناری خسروانی، و یک دسته خوید سبزرسته، و شمشیری و تیر و کمان، و دوات و قلم، و اسبی و غلامی خوش روی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی، پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمت ها پیش آوردندی.» آنگاه موبد موبدان به پارسی برای شاه این دعای نوروزی را می خواند: «شها! به جشن فروردین، به ماه فروردین، آزادی گزین، به روان و دین کیان، سروش آورد ترا دانایی و بینایی به کاردانی، و دیر زی با خوی نیک، و شاد باش بر تخت زرین، و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان، در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد، و راستی نگاه دار. سرت سبز باد و جوانی تو نو، اسپت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن، و بازت گیرا و خجسته به شکار، و کارت راست چون تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، بیشتر هنری و دانا، گرامی و درم خوار، و سرایت آباد و زندگانی بسیار.» خیام می افزاید: «چون این بگفتی، جامی کردی و جام به ملک دادی، و خوید به دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی، و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو، هرچه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند، تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند، و آن برایشان مبارک گردد، که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی.» جاحظ ـ ادیب فیلسوف ـ، مراسم اولین روز نوروز در دربار ساسانیان را به تفصیل چنین نقل می کند: «پادشاه لباس های زرین در بر می کرد و بر اریکه خود می نشست. در این روز شخصی که نام دلپسندی داشت و به نیکوکاری معروف بود و صورت زیبا و زبان شیوا و شیرین هم داشت، می آمد و در حضور پادشاه می ایستاد و می اظهار داشت: آیا اذن دخول به من می دهید؟ پادشاه می پرسید: تو کیستی؟ و از کجا آمده ای؟ و کجا می روی؟ و کی تو را به اینجا آورده است؟ و با که آمده ای؟ و با خود چه داری؟ آن شخص پاسخ می داد: از طرف دو جایی که سعادت و برکت در آنجاست، می آیم و می خواهم به جایی که سعادت و برکت وجود دارد، بروم. کسی که پیروز «منصور» است، مرا به اینجا آورده است. نام من هم خجسته است. با سال نو آمده ام و برای پادشاه ارمغان و سلامت و پیام آورده ام. پادشاه می اظهار داشت: به او اذن دهید و بدان شخص می اظهار داشت: وارد شو. شخصی نزد پادشاه یک سینی سیمین می گذاشت. در اطراف این سینی، چند تکه نان خرد شده، قرار داشت و انواع دانه ها همچون گندم، جو، ذرت، نخود، عدس، برنج، کنجد، باقلا و لوبیا روی آن چیده شده بود. از هر یک از این دانه ها، هفت دانه در گوشه ای از سینی گذاشته بودند. در مرکز سینی، هفت شاخه از درختی که به آن تفأل می زدند و آنرا خوش یمن می دانستند، قرار داشت. این شاخه ها که دیدنشان سبب روشنی دل و شادی می شد، به طور معمول از درختانی مانند زیتون یا انار انتخاب می شدند. هر یک از این شاخه ها دارای یک، دو یا سه گره بودند و هر شاخه به نام یکی از «کوره ها» نام گذاری شده بود. در گوشه های سینی، واژه هایی مانند «ابزود»، «ابزائد»، «ابزون»، «بروار» (صورت دیگر واژه پروار به مفهوم فربهی)، «فراخی» و «فراهیه» نوشته شده بود که هر یک مفاهیمی همچون «زیاد شود»، «افزایش»، «رزق»، «شادمانی» و «گشایش» را القا می کردند. همین طور در این سینی، هفت نوع شیرینی سفیدرنگ، سکه های نقره ای ضرب شده در همان سال، دینارهای جدید و مقداری اسپند نیز قرار داده شده بود. او این خوراکی ها را می خورد و سپس برای جاودانگی و بقای سلطنت دعا می کرد و خوشبختی و عزت پادشاه را آرزو می داشت. پادشاه در آن روز هیچ فرمانی صادر نمی کرد و کسی را از چیزی نهی نمی کرد که با شفقت رفتار کرده باشد و کسی در نوروز از او دلگیر نشود. رسم چنین بود که اولین چیزی که به پادشاه تقدیم می شد، سینی ای از طلا یا نقره بود که بر آن شکر سفید، نارگیل پوست کنده تازه و چندین جام نقره یا طلا قرار داشت. درون این جام ها شیر تازه ای بود که خرما و تمر تازه در آن خیسانده شده بود. پادشاه چند نارگیل و تمر برمی داشت و می خورد، سپس آنرا به آنهایی که دوست داشت تعارف می کرد و از شیرینی ها نیز هرکدام را که میل میکرد، برمی داشت.» بیرونی نیز در «آثارالباقیه» از قول «اصحاب نیرنگ» درباره ی ی آداب اولین روز نوروز و خوردن چیزهایی برای تندرستی چنین می نویسد: «هرکس بامدادان نوروز قبل از آنکه سخن گوید، سه مرتبه عسل بجود و سه باره موم دود کند، از هر دردی شفا می یابد.» یا «هرکس در بامدادان این روز، قبل از آنکه سخن گوید، شکر بجود و با روغن زیتون تن خودرا جرب کند، در همه ی سال از انواع بلاها سالم خواهد ماند.» در ایران امروز، در وقت تحویل سال، همه اعضاء خانواده ها در خانه های خود گرد می آیند و در کنار خوان نوروزی می نشینند. شمع های شمعدان یا چراغ های روی خوان نوروزی را قبل از تحویل سال روشن می کنند و سکه هایی لای قرآن می گذارند. همه چشم به آب و برگ و ماهی می دوزند و گوش به شلیک توپ و اعلام سال تحویل می سپارند. در بین زرتشتیان رسم است که بعد از تحویل سال، بزرگ خانواده از پای خوان نوروزی برمی خیزد و به هر یک از اعضاء خانواده اش، به رسم قدیم، سه قاشق عسل یا شربت و سه دانه شیرینی یا سه دانه میوه خشک و یا سه سکه همراه سه برگ سبز می دهد و نوروز را به آنها فرخنده باد می گوید. سپس همه اعضاء خانواده می ایستند و از کتاب دینی اوستا، آیه تندرستی را با صدای بلند می خوانند و از خداوند بزرگ زندگی دراز، تندرستی، شادکامی و روزی فراخ درخواست می کنند. در بین مسلمانان رسم چنین است که بعد از تحویل سال، همه اعضاء خانواده به یکدیگر «عید مبارکی» می گویند. کوچک ترها دست بزرگ ترها را می بوسند و بزرگ ترها صورت کوچک ترها را. آن گاه، بزرگ خانواده دعای سال تحویل زیر را می خواند و دیگران آنرا تکرار می کنند: یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالأبصار، یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار، یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَالأحوال، حَوِّل حالَنَا إِلی أحْسَنِ الحال.» بعد از خواندن دعای سال تحویل، بزرگ خانواده قرآن را می گشاید و هفت سوره یا هفت آیه از قرآن را که با کلمه «سلام» شروع می شود، می خواند. با خواندن این آیات، آفت ها و بلاهای آسمانی و زمینی و ابلیس و شیطان را از محیط خانه و خانواده دور می کنند و سلامت و آرامش را به خانه در سال نو می آورند. آن گاه، به رسم تبرک، بزرگ خانه به هریک از اعضاء خانواده سکه ای که آنها را در لای قرآن گذاشته است، می دهد. در این هنگام، همه دهان خودرا با شیرینی سفره نوروزی شیرین می کنند. از قدیم رسم چنین بوده که بعد از تحویل سال و شروع سال نو، کسی فرخنده رو، خوش قدم و نیک زبان به خانه درمی آمد و نوروز را شادباش می گفت و تندرستی، شادی و روزی فراخ در سال نو برای اعضاء خانواده می آورد. دمشقی در نخبة الدهر به تداول این رسم در قدیم اشاره می کند و می نویسد که مردی در پگاه نوروز به درون سرا می آمد. از او می پرسیدند: «کیستی و از کجا می آیی و چه می خواهی و نامت چیست و برای چه آمده ای و چه همراه داری؟» آن مرد پاسخ می اظهار داشت: «من پیروزم و نامم خجسته است و از پیش خدا می آیم» و خواهان نیک بختی هستم و «با تندرستی و کامروایی وارد شده ام و سال نو را همراه آورده ام!» این رسم بازهم تا حالا در بین عامه مردم ایران بازمانده است. در تهران قدیم، این کار را به طور معمول پدر یا مادر خانواده و یا یکی از اعضاء خانواده و خویشاوندان نزدیک که قدمش را خوب و دیدارش را نیکو می دانستند، انجام می داد. این شخص از خانه بیرون می رفت و بعد از مدتی بازمی گشت تا اولین کسی باشد که در سال نو قدم در خانه گذاشته است. وی در خانه را می کوبید و در جواب پرسش اهل خانه که «کیستی؟» می اظهار داشت: «تندرستی!» می پرسیدند: «چه آورده ای؟» می اظهار داشت: «شادی و پیروزی!» همچنین، عامه مردم چنین می پندارند که به هنگام تحویل سال، در هر جا که باشند، تا آخر سال حضور در آنجا برایشان بسیار آسان و میسر است. به این جهت، تعدادی از آنان زمان تحویل سال را در فضای قدسیانه زیارتگاه ها و امامزادگان شیعه می گذرانند و در لحظات خجسته گردش سال، با دعا و نیایش در این جایگاه های روحانی، با جهان مینوی و ملکوتی ارتباط معنوی برقرار می کنند. زیارتگاه هایی که بیشتر مردم شروع نوروز را به طور معمول در آنجاها می گذرانند، عبارت اند از: حرم حضرت امام رضا (ع) در مشهد، حرم حضرت معصومه (س) در قم، حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری، حرم احمد بن موسی بن جعفر (ع) معروف به شاه چراغ، در شیراز و چند امامزاده دیگر در شهرهای ایران. آداب گذراندن لحظات سال تحویل شیرازی ها را در حرم شاه چراغ چنین توصیف کرده اند: آنهایی که عقیده دارند تحویل سال را در شاه چراغ بگذرانند، خوان نوروزی را به آنهایی که در خانه مانده اند، می سپارند و خود به زیارتگاه می روند. در آنجا، هرکسی می کوشد تا هرچه بیشتر در نزدیکی مرقد، جایی برای نشستن بیابد. حرم به اندازه ای شلوغ می شود که جای سوزن انداختن نیست. عده ای قطعه ای نان را در دست می گیرند، به نیت این که روزی شان در سال نو زیاد باشد. بعضی پول که پولشان برکت داشته باشد و عده ای هم شمع روشنی در دست، به نیت سیئه زدایی زیر نور شاه چراغ بلند می کنند. یکی مغفرت الهی را طلب می کند، دیگری حاجت روا شدن را، و برخی خواسته های خودرا با حلوات نذر کرده اند و آهسته نجوا می کنند: یا مُقَلِّبَ القُلوبِ والأبصار، یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار. همین که سال تحویل می شود، همه صلوات می فرستند، زنان مویه می کنند، و از جانب شاه چراغ روی مردم گلاب می پاشند. همه به هم تبریک می گویند و کلوچه و نقل تعارف می کنند. آنها که نزدیک ترند، یکدیگر را در آغوش می گیرند و می بوسند. مردم باور دارند که در لحظه تحویل سال و زمانی که خورشید به برج حمل می رود، هرکس نیاز و مرادی داشته باشد و از خداوند بخواهد، برآورده می شود. به پندار ایشان، هرکس به هر کاری مشغول باشد، تا آخر سال نو با آن کار مشغول و گرفتار خواهد بود. تعدادی از مردم جوامع سنتی، چند لحظه قبل از تحویل سال، خاک یا سکه ای در مشت نگه می دارند که با تحویل سال، برکت، نعمت و شگون برایشان در سال نو فراهم گردد. همین طور برخی می گفتند: «اگر کسی بخواهد در تمام سال چشمانش روشن و بی عیب بماند، باید سرمه هفت جواهر حاضر کند و هنگام تحویل سال به چشمانش بکشد. سرمه هفت جواهر، یعنی یاقوت، زمرد، زبرجد، الماس، لعل، مروارید، فیروزه و کهربا را ساییده و با هم آمیخته باشند و مانند گرد بسیار رقیق برای چشم کشیدن مهیا کرده باشند.» یا این که «اگر کسی بخواهد از درد مفاصل (روماتیسم) راحت شود، باید روغن هفت گل (گل سرخ، گل زرد، گل یاس، گل خطمی، گل عیسی بهار، گل نیلوفر، گل بنفشه) را حاضر کند و هنگام تحویل سال، به هفت بند خود بمالد.» منبع: کتاب «نوروز، جشن نوزایی آفرینش» اثری از علی بلوکباشی 1404/01/01 13:04:33 0.0 / 5 144 تگهای خبر: سفر , شهر , كهن , محصول این پست فراجا را می پسندید؟ (0) (0) تازه ترین مطالب مرتبط معماری گذشته جلوه ای از معنویت گمشده امروز مدیران غیرمتخصص و ناآگاه با بودجه های اندک چه می کنند؟ شباهت فوتبال با سی وسه پل میراث زخمی از سرمایه های اجتماعی قیمت های منطقی و ارزان در ایران می تواند انگیزه سفر اندونزیایی ها باشد نظرات بینندگان در مورد این پست فراجا نظر شما در مورد این پست فراجا نام: ایمیل: نظر: سوال: = ۶ بعلاوه ۴